قرآن بدون امام؟! هرگز!
«حملة» (جمع حامل) اسم فاعل از «حمل» است. به طور کلّی می توان «حمل» و مشتقّات آن را «چیزی را برداشتن، برعهده گرفتن، واجد بودن و دربرداشتن و یا قبول و پذیرش یک چیز[1]» معنا کرد.
«كتاب» مصدر ثلاثيّ مجرّد از ريشه ی «كتب» است. اصل لغت «كتب» به معناي تثبيت و تقرير چيزي با اسباب مناسب آن است؛ لذا «کتاب» یعنی چیزی که مطالبی در آن ثبت است؛ امّا نه صرفاَ از نوع نوشتاری و مادی.
قرآن كريم يكي از بارزترین مصادیق «کتاب الله» است(چنانکه در روایات بسیاری بدین نام خوانده شده است)، وليكن چه بسا منظور از «کتاب الله» در این فراز فراگیرتر از قرآن باشد.
برای مثال خداوند متعال در آیه ی 64 سوره ی نحل می فرمایند:
«و ما كتاب را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند براى آنان تبیین کنی…»
بنابراین، کتاب چیزی است كه به پیامبر صلّی الله علیه و آله داده شده تا ایشان به وسیله ی آن اختلافی را که امّت حتّی در خود همین قرآن دارند، تبیین نموده و روشن سازند.
حامل کتاب الهی چه ویژگی هایی دارد؟
حامل كتاب الهي كسي است كه آگاه، مسلّط و محيط بر كتاب تدوين و تكوين الهي باشد كه كسي جز انسان هاي كامل و معصوم، چنين شایستگی و علم گستردهاي را ندارد.
بر همين مبنا ائمّه ی گرامي ما نه تنها معلّم و مبيّن کتاب الهی هستند، بلكه طبق حديث مشهور ثقلين که شیعه و سنّی آن را نقل کرده اند، كاملاً با آن متّحد و هماهنگ بوده، هیچگاه جداي از قرآن نبوده و نيستند.[2]
باید توجّه کرد که حدیث ثقلین نمی گوید قرآن و عترت را از هم جدا نکنید بلکه می گوید این دو اساساً محال است که از هم جدا شوند و حقیقت آن ها به شکلی است که جدایی ناپذیرند.
صاحب علم کتاب الهی را چنان عظمتی است که گواه بر رسالت پیامبر صلّی الله علیه و آله قرار می گیرد. قرآن كريم مي فرمايد:
و كسانى كه كافر شدند مىگويند: «تو فرستاده نيستى.» بگو: «برای گواه بودن میان من و شما، خدا و آن كس كه علم كتاب نزد اوست، کافیست.» [3]
امام باقر علیه السّلام درباره ی اين آيه می فرمایند:
«خداوند [در اين آيه]، تنها ما را اراده كرده است(مقصود در این آیه تنها ما هستیم)…»[4]
امام صادق علیه السّلام نيز می فرمایند:
«به خداوند سوگند که همانا من آنچنان به كتاب خدا -از آغاز تا پايانش- علم دارم كه گويی در كف دستم است…»[5]
اين هماهنگي ميان قرآن ناطق و امام صامت، بدين معناست كه صحّت تمام مكاتب و آرا، مي بايست با قرآن و عترت سنجيده شود.
بنابراين، در ميدان ارزشگذاري علمي و عملي، كسي هماورد خاندان رسالت نخواهد بود و ايشان همواره پيشتاز و پيشرو در اين صحنه هستند.
اگر آصف بن برخیا كه به تصريح قرآن، تنها دارای بخشی از «علم الكتاب» بود، چنان قدرتي داشت كه توانست در کمتر از يك چشم بر هم زدنی، تخت سلطنتي ملكه ی سبأ را نزد حضرت سليمان علی نبیّنا و آله و علیه السّلام حاضر كند[6]، کسی که «علم الکتاب» نزد اوست، چه توانایی و منزلتی خواهد داشت؟!
امام صادق علیه السّلام در پاسخ به اين پرسش كه كدام يك از اين دو، اعلم بودند، فرمود:
«علم کسی که علمٌ من الكتاب دارد در نزد علم آنکه علم الكتاب را داراست به اندازه ای است كه پشه با بال خود از آب دريا بردارد.»[7]
و به تعبير امام باقر علیه السّلام علم كتاب اوّل و آخر، نزد امیرالمؤمنین علیه السّلام است.[8]
بدين ترتيب، مقدار قدرت ائمّه علیهم السّلام در تصرّفات تكويني روشن ميگردد و معلوم مي شود آنچه از تصرّفات تكويني كه به ائمه علیهم السّلام نسبت داده مي شود، به هیچ عنوان در تضاد با عقل نیست.
ائمّه علیهم السّلام همیشه در دعوت هایشان، شأن قرآن را بیان می کردند و به تعلیم و تبیین آن مي پرداختند. تنها ایشان می توانسته اند به سؤالات پیچیده ای که از آیات قرآن مطرح می شود، پاسخ بگویند و فقط ایشان ادّعا کردند که هر چه از قرآن بپرسید، پاسخ می دهیم.
امام باقر علیه السّلام می فرمایند:
«جز اوصيای (پيامبر) احدى نمىتواند مدعى شود كه همه ی قرآن از ظاهر و باطن نزد اوست.»[9]
بدین ترتیب هرکس که به امام علیه السّلام مراجعه کند، به قرآن نیز رهنمون می شود. به بیان دیگر بهره مندی از هدایت قرآن، نیاز به ایمان به ثقل دیگر و همراهی آن دارد.[10]
امام باقر علیه السّلام بعد از توضیح مفصّلی از حرف حرف کلمه «الصّمد» فرمودند:
«اگر براى علم خويش كه خداى عز و جل به من داده حاملانی مى يافتم، هر آينه از لفظ «الصّمد» توحيد و اسلام و ايمان و دين و شرایع را گسترش می دادم.»[11]
لذا حواسمان باشد که امام علیه السّلام کم نمی گذارند و اساساً ائمّه علیهم السّلام می خواهند ما را عالم و مؤمن به خدا و … بکنند؛ ولیکن ما …!
———————————————————————————-
[1] ر.ک.: «خدا سرّش را به که گفت؟» (شرح فراز «حفظة سرّ الله»)
[2] احتجاج طبرسی، ج1، ص263؛ همچنین روایات دیگری نیز بر این مطلب تأکید دارند؛ مانند: «عليٌ مع القرآن و القرآن معه لا يفترقان حتّي يردا عليّ الحوض» (أمالی طوسی، ص460)
[3] سوره رعد، آيه 43
[4] اصول كافي، ج1، ص229
[5] همان، ص229
[6] سوره نمل، آيه 40.
[7] تفسير قمي، ج1، ص367، ذيل آيه 43 سوره رعد.
در برخي روايات فرمودند که اسم اعظم، هفتاد و سه بخش است؛ يك بخش آن نزد آصف بن برخيا بود، در حالي كه هفتاد و دو بخش آن نزد ماست و يك بخش ديگر نزد ذات اقدس الهي بوده، مختصّ وي است. (نور الثقلين، ج4، ص88، ح67 ـ 69)
[8] نور الثقلين، ج2، ص524، ح216
[9] همان، ص228- اقتباس از ترجمه ی مصطفوی، کمره ای
[10] اسرا: 82
[11] توحید صدوق، 92
( بر گرفته از سایت ابوتراب )