زندگی به سبک شهید حاج ابراهیم جعفرزاده
جلسه قرآن
جلسه قرآن خانوادگی، هر هفته خانه یکی از اقوام. هم صله رحم بود، هم ذکر و یاد خدا. پیشنهادش را ابراهیم داد. برای ساده برگزار شدنش هم خیلی تأکید داشت. هنوز هم با گذشت سال ها از شهادتش جلسات پا برجاست.
به شرط نماز شب
سنگری ساده و بی آلایش. سنگر فرماندهی تیپ الغدیر. سردرش نوشته بود: « هر کس می خواهد شب در این سنگر بماند باید برای نافله شب بیدار شود. »
نیمه شب که می شد صدای مناجات و دعا بود که از این سنگر تمام فضای پادگان را می گرفت.
خمس مال
به دخترها برای شستن لباس، ظرف و کارهای بیرون خانه. سر سال که می شد می خواست پس اندازش را بیاورند. برای هر کدام خمسشان را حساب می کرد می گفت: « شما کار کرده اید، پول درآورده اید حالا باید خمسش را بدهید. »
مشورت
در جلسات به صحبت های دیگران خوب گوش می داد. هیچ گاه نظرات خودش را القا نمی کرد. اما اگر به درست بودن نظرش عقیده داشت سعی می کرد در قالب مشورت آن را به دیگران تفهیم کند.
صله رحم
لباس تمیز، ساده و معطر پوشیده بود. هدیه هم خریده بود. می خواست به دیدن اقوام برود. مرخصی که می آمد جزء برنامه هایش بود که به فامیل سَر بزند حتی اگر فرصت کمی داشت، باز تا مبارکه هم می رفت. دیدن خاله، دایی و عمو و ….. .
برگرفته از کتاب ستارگان درخشان