بزرگ ترین نعمت
آیت الله بهجت (ره) :
« به هیچ امت و ملتی چنین قرآنی داده نشده که این همه خواص و آثار داشته باشد!نعمت به این بزرگی به ما داده شده، ولی مثل این است که اصلا نداده اند،و مثل این که این کتاب مکمل انسان نیست! »
در محضر بهجت ،ج2، ص13
آیت الله بهجت (ره) :
« به هیچ امت و ملتی چنین قرآنی داده نشده که این همه خواص و آثار داشته باشد!نعمت به این بزرگی به ما داده شده، ولی مثل این است که اصلا نداده اند،و مثل این که این کتاب مکمل انسان نیست! »
در محضر بهجت ،ج2، ص13
آیت الله بهجت (ره) :
« اگر بی تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاری ها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند، دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود. »
در محضر بهجت، ج1، ص97
یکی خواند مرا گنگ وغلط،با چهچهی ،گویی که آهنگ غنا هستم.
یکی آویزدم برگردنش، گویی صلیبی از طلا هستم.
یکی نالد مرا در بزم غم، گویی که شعر مرده هاهستم.
یکی بندد مرا بر بازوانش ،چونکه خیرٌ حافظاً هستم.
یکی هم بهر حفظ جان مالش،غافل از یاد خدایش،می نهد یک قطعه ام را بر خودش،بر خانه اش، بر جان ومال و بچه اش تا از بلاها در امان باشد.
به هنگام مرض ، آنجا که دکتر عاجز از درمان،دواها بی اثر گردد، مرا شویند ونوشانند ، شاید ذکر الفاظم علاج دردشان باشد.
در آن دم که عزیزی از وطن عزم سفر دارد،مادری یا خواهری یا همسری در بدرقه بر او نظر دارد،پلی از من به بالای سرش بندد که تا از زیر آن اول قدم در پیش بگذارد و دائم از خطرها در امان باشد.
به دیوار مناره ،بر فراز گنبد و باره،به گرد هر ضریح وتکیه و مدفن وقندیل و شبستانها،با خطی مزین بر سر درها،معماوار و ناخوانا مرا باصنعت تذهیب ،آری عرضه می دارندوتنها ذکر الفاظم،تهی از معنی آنها.وچون وردی مقدس ،بی تفّهم ،بی تعقّل ،بی تامّل ،از برای رفع حاجت یا ثواب از برای رفتگان.
آن فلان بی فلانی در تمام زندگانی با من ندارد آشنایی.ولی هنگام تردید وبلاتکلیفیش ،در انتخاب مسکن و یاری ویا آغاز هر کاری،به دامانم زند دست وگشاید لای اوراقم که یابد راه خود را خوب یا بد یا میانه.
کنار هفت سین سفره شان ،اندر صف سنجد،سماق وسیر،به همراه صداق زن،به بالین مریضان ،توی جیب مردمان،بر سینه ی نوباوگان،در رادیو بعداز نی وآوازشان،بر روی قبر مردگان،من حاضرم،من حاضرم.
امّا چرا؟امّا چرا؟از بهر چه ای کارها با این کتاب؟گر چه بود برخی ثواب!امّا تبرّک مقصد است!آیا تبرّک مقصد است؟یا آنکه در مقصود ما تنها تبرّک مقصد است؟
اصل آرامش بخشی
یکی از اصول مهم همسرداری در قرآن کریم، اصل آرامش بخشی است. اصلی که اساساً علت آفرینش همسر بوده و فلسفه ازدواج نیز دستیابی به آن است.
قرآن کریم رابطه و نقش تکمیلی زن و مرد در چارچوب نهاد خانواده را مایه سکون و آرامش طرفین در فضایی آکنده از مودت و مهربانی برمیشمارد:
وَمِنْ آَیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً (روم/21) و از نشانههای او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند.
امام علی(ع) درباره حضرت زهرا (س) فرمودهاند: ولقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم والاحزان من هرگاه به فاطمه(س) نگاه میکردم، غم و غصههایم زائل میگردید. (علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 362)
همچنین امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده اند که فرمود: مرد مسلمان بعد از اسلام، از هیچ چیز بیش از همسر مسلمانی که وقتی به او نگاه میکند شاد شود، بهره نمیبرد. (کلینی، الکافی، ج 5، ص 327)
اصل مهرورزی
مهرورزی در روابط میان همسران، یک اصل مهم و یک نیاز ضروری است. مقصود از مهرورزی، دوست داشتن و به طور خاص، آشکار سازی دوستیها است. خدای متعال میان زوجین محبت ایجاد کرده است.
اگر زن و شوهر به یکدیگر مهر ورزند، خانه به محیطی امن، آرام و مناسب برای رشد و کمال خود و فرزندان تبدیل خواهد شد.
همهی دستورهایی که اسلام درباره چگونگی صدا کردن یکدیگر، سلام کردن، پیشواز و بدرقه رفتن، خداحافظی کردن، غذای خوب پختن، ایراد نگرفتن از کارهای یکدیگر، تمیزی و نظافت، زینت و خودآرایی، سپاس و قدردانی از یکدیگر، عیب پوشی، تبسم و خوشرویی، خوشزبانی و مسائل دیگری از این قبیل به ما آموخته است، به منظور ایجاد محبت و تحکیم روابط خانوادگی است.
امام صادق (ع) در سخنی زیبا فرمودهاند: کوشش در زیاد کردن محبت به همسر، در حقیقت، کوشش برای افزودن مراتب ایمانی است. حتی تأکید شده است که این محبت را اظهار کنید و بر زبان آورید، در این صورت است که هرگز از یادشان نمیرود. (مکارم الاخلاق، ص 50)
چقدر دلگیرم از این همه حرف! پروردگارا، زبانم بخشیدی؛ چه بسا روشنایی نبخشید و نور تو را از من گرفت. ای کاش از کودکی مرا با الفبای سکوت آشنا می کردند!
سکوت، سرّی است از اسرار تو و چه لطیف که برکاتت را در سکوت نهفته ای!
« یا لطیف »، لطیفم گردان با سرّ سکوت و لایقم گردان به سکوتی که مرا تعالی می دهد!
برگرفته از کتاب ” طلوع عشق “