زبان زندگی
« زبان زندگی » دعوتی است برای ایجاد تغییر در الگوی ارتباط کلامی مان تا کیفیت ارتباط های انسانی خود را بهبود بخشیم. ما الگوهایی همچون « قضاوت اخلاقی »، « مقایسه کردن » و « انکار مسئولیت » را مدل های ارتباطی است که از زندگی، بیگانمان می سازند.
زبان زندگی، ارتباط بدون خشونت است.
مرحله های گفت و گو در زبان زندگی
ـ مشاهده
آنچه را آشکارا می بینیم، می شنویم یا لمس می کنیم، بدون ترکیب کردن با ارزیابی و قضاوت، مشاهده کنیم.
برای مثال، به اختلاف یک مشاهده همراه با قضاوت؛ یعنی « کامران پشت گوش انداز است » و یک مشاهده بدون قضاوت؛ یعنی « کامران فقط شب قبل از امتحان درس می خواند »، توجه کنید.
ـ احساس
احساس خود را شناسایی و سپس آن را بیان می کنیم. بعد از مشاهده بدون ارزیابی، بیان می کنیم که با مشاهده این عمل چه احساسی داریم: آیا « رنجیده ایم »، « ترسیده ایم »، « خوشحالیم »، « متعجبیم »، « عصبانی هستیم » یا … ؟
اغلب اوقات حتی بعد از گفتن جمله هایی مثل: « من احساس می کنم … »؛ افکار، برداشت ها و تفسیرهای خود را ابراز می کنیم.
برای مثال: « من احساس می کنم برای کسانی که با آن ها کار می کنم، مهم نیستم. » با وجود عبارت « احساس می کنم »، گوینده، برداشت خود را بیان کرده است، نه احساس خودش را، در حالی که بیان احساس با چنین جمله ای ابراز خواهد شد: « من احساس غم می کنم » یا « من احساس ناامیدی می کنم ».
ـ نیاز
بیان می کنیم که کدام نیازمان، به احساسی که شناسایی کرده ایم، مرتبط است. احساسات ما در نیاز های ما ریشه دارند، نه در رفتار دیگران. رفتار دیگران می تواند تحریک کننده احساس ما باشد، ولی علت آن نیست. علت احساس ما نیازی است که در آن لحظه داشته ایم. احساسات مثبت، پی آمد تحقق نیاز ماست و احساسات منفی، پی آمد تحقق نیافتن نیاز ما.
فرض کنید ساعت چهار با فردی در خیابان قرار دارید. شما 35 دقیقه زیر باران، بدون چتر منتظر او ایستاده اید . ناگهان از آن طرف خیابان می بینید که او می آید. از دیدن وی چه احساسی دارید؟ حالا فرض کنید شما به علتی، با تأخیر به قرارتان می رسید؛ یعنی ساعت 4:45 دقیقه. شما از تاکسی پیاده می شوید و ناگهان از آن طرف خیابان می بینید که او می آید. از دیدن او چه احساسی دارید؟ آیا این دو احساس متفاوت است؟ در هر دو حالت او دیر آمده، ولی احساس شما متفاوت است؛ زیرا نیاز شما در این دو لحظه، متفاوت است. علت احساس شما، نیاز خود شماست، نه رفتار دیگران.
ـ تقاضا
وقتی نیازمان تحقق نیافته است، آنچه را مشاهده می کنیم، احساس می کنیم و نیاز داریم، با یک تقاضای مخص بیان می کنیم. ما عملی می خواهیم که ممکن است نیاز ما را برآورده سازد. چگونه تقاضایمان را به دیگران بیان کنیم تا آن ها تمایل بیشتری به پاسخ گویی محبت آمیز به نیاز ما داشته باشند؟
باید از زبان « مثبت » و اعمال « انجام شدنی » استفاده کنیم.
برای مثال: شخصی می گوید: « از همسرم خواستم که وقت زیادی صرف کارش نکند، ولی او مرخصی گرفته و با دوستانش به مسافرت مجردی رفته است. » جمله ای که این شخص براساس زبان مثبت و اعمال انجام شدنی می توانست بگوید، شاید این جمله بود: « من دوست دارم حداقل یک بعد از ظهر را در خانه، با من و بچه ها بگذرانی. » با این جمله، همسر می داند که چه تقاضایی از او شده است، در حالی که در جمله اول او می داند که تقاضا شده است چه نکند، ولی نمی داند که چه بکند.
« زبان زندگی » دعوتی است به اینکه در شیوه بیان خود و گوش کردن به دیگران بازنگری کنیم. به جای اینکه پاسخ های ما از روی عادت و واکنش های غیر ارادی باشد، براساس آگاهی پاسخ دهیم؛ آگاهی از آنچه درک می کنیم، احساس می کنیم و نیاز داریم. در هر رابطه ای، ما می توانیم در حالی که همزمان به دیگران، توجه محترمانه و محبت آمیز نشان می دهیم، به بیان صادقانه و آشکار نیازها و احساسات خودمان نیز بپردازیم.